اولین سفر هستی
هستی جون ، عزیز دلم . دو ماه و نیمت بود که به خاطر عروسی پسر داییم مهدی و عقد پسر عموم پیمان رفتیم اصفهان . سفر خیلی بدی بود تو خیلی اذیت شدی گلم . به من و تو اصلا خوش نگذشت . مخصوصا توی عروسی که همه کل زدن تو خیلی ترسیدی بمیرم الهی منو ببخش . دیگه هیچوقت عروسی نبردمت گلم .اینم مامان بزرگ پورانه که حسابی عاشقته. ...
نویسنده :
زهره مامان هستي
21:23