مريض شدن هستي بعد از سفر
هستي جون مهربون مامان
اميدوارم هر چي درد و بلا داري مستقيم بياد براي ماماني . از سفر گچساران كه برگشتيم فردا صبحش تب شديد داشتي تا فرداش. فكر كردم از دندوناته . اما با وجود مسكن تبت پايين نيومد منم بردمت دكتر . آقاي دكتر گفت گلوت عفونت داره . دارو داد و يه آمپول . بميرم الهي وقتي آمپول رو بهت زدن گريه مي كردي و مثل ابر بهار اشك مي ريختي منم كه طاقت ندارم همپاي تو اشك ريختم عسلم . تو گريه هات گفتي خونه خونه . عزيز دلم اميدوارم ديگه مريض نشي مهربونم من طاقت ندارم اشكهاتو ببينم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی