سيده هستي موسویسيده هستي موسوی، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

هستي ملوسك

حمام کردن هستی

هستی عسلم وقتی حمامت میدادن (من چون کوچیک بودی میترسیدم لیز بخوری حمامت ندادم) بعدش اینطوری باند پیچی میشدی سرما نخوری گلم آخه همیشه کولر روشن بود میترسیدیم بچای    ...
21 تير 1393

گوش های هستی

هستی جونم قشنگم ، یه مدت روی گوشات میخوابیدی برای همین شکل بدی گرفته بودن . منم برات تل کشی خریدم تا بتونم سر جا نگهشون دارم بد فرم نشن    ...
21 تير 1393

اولین سفر هستی

هستی جون ، عزیز دلم .  دو ماه و نیمت بود که به خاطر عروسی پسر داییم مهدی و عقد پسر عموم پیمان رفتیم اصفهان . سفر خیلی بدی بود تو خیلی اذیت شدی گلم . به من و تو اصلا خوش نگذشت . مخصوصا توی عروسی که همه کل زدن تو خیلی ترسیدی بمیرم الهی منو ببخش . دیگه هیچوقت عروسی نبردمت گلم .اینم مامان بزرگ پورانه که حسابی عاشقته. ...
21 تير 1393

خواب ناز هستی ملوسم

هستی جون ، مامانی وقتی تو خواب بودی فقط سیر دل نگات میکرد و نمی دونستم برای چی ولی فقط گریه میکردم. بد جوری بهت وابسته شده بودم. یه لحظه نبودنت نابودم میکنه. الهی 120 ساله شی مامان   ...
21 تير 1393

اولین آغوش من و هستی ملوس

عزیز دلم بعد از اینکه شیرتو خوردی ناز تو بغل مامان خوابیدی. چقدر شیرین بود حس مادر شدن چقد قشنگ بود لمس دستات . باورش برام سخت بود این که کنارمه بچمه عزیز دلمه و تو شدی همه کسم همه ی دنیام   ...
21 تير 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هستي ملوسك می باشد