سيده هستي موسویسيده هستي موسوی، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

هستي ملوسك

شكار لحظه

نازگلم هستي جان دقيقاً وقتي كه ميخواستم يه عكس خوشگل ازت بگيرم نمي دونم چرا يهو آبريزش پيدا كردي مادر اينم براي خودش عكسيه ها . ايزوگامش مشكل پيدا كرده بود       ...
24 تير 1393

كادوي تولد دايي سهيل

فرشته ي مهربونم هستي دايي سهيل برات كادوي تولد تاب خريده بود ، روزي كه مجبورمون كردي واست نصبش كنيم منتظر بوديم خودت ذوق داشته باشي بقول خودت تا تا بازي كني ( تاب بازي ) اما به مامان بزرگ گفتي ايشين ( يعني تو بشين من تابت بدم ) قربون اون دل مهربونت آخه اين تاب فقط اندازه ي توئه مادر تا به خواستت هم نرسي كه ول نمي كني بدجوري گير ميدي ...
23 تير 1393

كاراي جالب هستي خانوم

فداي حرف زدن قشنگت عروسكم وقتايي كه جاييم زخمي ميشه يا دستمو ميبرم مثل فرشته هاي آسموني عادت هميشگيت شده شلوارتو ميزني بالا جاي زخم روي پات رو سريع نشون ميدي با ناراحتي ميگي اوفوووووووو . يعني منم اوف شدم ماماني . خدا منو بكشه كه اون زخم سوختگي روي پاي تو مونده ، هر چند ميدوني كه ماماني مقصر نبوده من هميشه حواسم بهت هست عسلم ...
23 تير 1393

سفر اصفهان و عشق آب بازي

عروسكم هستي جان سال 92 با مامان بزرگ و بابا بزرگ و خاله ناهيد رفتيم اصفهان ، خيلي خوش گذشت قند عسلم مخصوصا به تو كه چقدر هم براي همه دلبري كردي . اينجا هم كه يكي از فلكه هاي اصفهانه دايي حميدم داره حسابي سرگرمت ميكنه با آب بازي تو هم كه ذوقش تو خنده هات معلومه .   ...
23 تير 1393

سوژه هاي خوابيدن هستي

هستي جان عروسك خوشگلم عادتي كه واسه خوابيدن داري اينه كه حتما بايد كارتون ببيني تا خوابت ببره و متاسفانه موهاي ماماني رو هم بايد بگيري تو دستت . كاش فقط تو دست بگيري تو رو خدا اينقدر موهامو نكش بخدا كچل ميشه ماماني . اشك مامان رو درمياري مخصوصا وقتي من خوابيده باشم. وقتي هم كارتون برات ميزارم اگر خوشت نياد خيلي راحت ميگي نيخواااااام. يعني عوضش كن . يادته وقتي بهت ميگفتم كارتون ميخواي ؟ ميگفتي آره منم با خنده ميگفتم ندااااااااريييييم  . تو هم كلي ذوق ميكردي و ميخنديدي . ديگه وقتي ميگفتم كارتون ميخواي خودت ميدونستي قضيه چيه بدون اينكه جواب بدي كلي ميخنديدي . ...
23 تير 1393

حرف زدن شیرین هستی

قند عسلم هستی  هر چند هنوز موفق به جمله گفتن نشدی اما همین کلماتی که به زبون میاری شیرینه . مثلا به فوت کردن میگی اوفو ، وقتی جاییت ضربه میبینه میگی اوفو ، به هندونه میگی نونه ، به نون میگی نونو ، من نمی دونم چه علاقه ای به این واو آخر کلمات داری . قربونت بشم به داییت هم میگی اسی ، به عمه میگی عمی ، ولی خداییش همش رو زبونت اسم رضاست و علی . اینا رو خوب میگی . وقتی هم که از کنارت رد میشم الکی الکی میگی نیخوااااااااااام . منم متعجب میکم خوب نخواااااااااااه  بساطی داریمااااااا ...
22 تير 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هستي ملوسك می باشد