اسی گفتن هستی به دایی اسماعیل
خورشید زندگیم هستی جون از بس که صبحها عادت کردی چشم باز کنی دایی اسماعیل و خاله ناهید رو ببینی البته بخاطر شاغل بودن مامانی ، صبح های 5 شنبه و جمعه تا چشم باز میکنی میگی مامان منم میگم بله ، تو با حالت کشیده میگی خب ، میگم خب ، میگی اسی ، خاله . عزیزم عادت کردی سراغشون رو بگیری در حدی که اتاق های دیگه رو هم چک میکنی که هستن یا نه قربون اون محبتت مادر ...
نویسنده :
زهره مامان هستي
0:15