اسی گفتن هستی به دایی اسماعیل
خورشید زندگیم هستی جون
از بس که صبحها عادت کردی چشم باز کنی دایی اسماعیل و خاله ناهید رو ببینی البته بخاطر شاغل بودن مامانی ، صبح های 5 شنبه و جمعه تا چشم باز میکنی میگی مامان منم میگم بله ، تو با حالت کشیده میگی خب ، میگم خب ، میگی اسی ، خاله . عزیزم عادت کردی سراغشون رو بگیری در حدی که اتاق های دیگه رو هم چک میکنی که هستن یا نه
قربون اون محبتت مادر
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی